به گزارش خبرنگار بینالملل سراج24، مرگ اخیر 71 پناهجو در کامیون حمل مواد غذایی در اتریش و تصاویر پسر بچه سه ساله غرق شده در ساحل بدروم ترکیه عاملی شد تا غربی نتواند در مقابل بحران خود ساخته پناهجویان در اروپا و هزاران هزار نفری که در این راه کشته شده اند سکوت کنند. بحرانی که با واکنش ضعیف اتحادیه اروپا، صدای سازمان های حقوق بشری در آمده و این کشورها را با چالش های مهمی رو به رو ساخته است. این در حالی است که بحران کنونی ریشه در ناامنی های اخیر خاورمیانه و سیاست استعماری کشور های غربی در حمایت از تروریست¬ ها داشته و حال به ابزاری برای ضربه به خود آنها بدل شده است. در این راستا به نظر می رسد موج مهاجرین به کشور های اروپایی تنها آغاز مشکلات کشورهای گروه غرب است.
سیل مهاجرین به اروپا و سیاست منفعلانه اروپایی ها
اتحادیه اروپا برای مقابله با بحران رو به وخامت مهاجرانی که به سوی این قاره سرازیر می شوند، نشست اضطراری اعلام کرده است. اروپا طی سالهای اخیر، با بزرگترین بحران مهاجرت مواجه شده و طرحهای مختلف کشورهای اروپایی تاکنون چندان چارهساز نبوده است. کمیسیون اروپا در جدیدترین گزارشی که منتشر کرده وضعیت کنونی را وخیمترین بحران مهاجرت به اروپا از هنگام جنگ دوم جهانی تا به امروز دانسته است. این کمیسیون در جلسه اخیر وزرای کشور خود مقرر داشت تا به کشوری که بیشترین دشواری را در پذیرش سیل مهاجران خارجی دارد (یونان)، کمکهای مالی ویژهای را اختصاص دهد.
این در حالی است که سیاست اتحادیه اروپایی درخصوص مهاجران خارجی، همواره مورد انتقاد سازمانهای حقوق بشری بوده است. اخیراً نیز این سیاستها و تضییقات زیادی که بر سر راه رسیدن مهاجران به مرزهای اروپایی اعمال میشود، شدیداً مورد انتقاد قرار گرفته است. آژانس امور پناهندگان سازمان ملل، اخیراً طی گزارشی هشدار داد که برخی کشورهای اتحادیه اروپا، مانع ورود پناهندگان بهویژه مردمی که از جنگ سوریه و عراق فرار کردهاند به مرزهای این کشورها میشوند. سخنگوی کمیسیون عالی امور پناهندگان سازمان ملل چندی پیش در گفتوگو با خبرنگاران در ژنو تشریح کرد که این نهاد بهطور جدی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا که مانع دسترسی پناهندگان به خاک این کشورها میشوند میخواهد که هرچه فوری اقدامات خود را متوقف کنند. وی دراینباره گفت: عدم اجازه ورود به این افراد و بازگرداندن آنها، موجب افزایش خطر مرگ برای آنها و ایجاد صدمات جسمی و روحی خواهد شد.
بنا بر آمار تهیهشده، در پنج ماه اول سال جاری میلادی، در حدود 48 هزار مهاجر غیرقانونی، از طریق یونان به خاک اروپا قدم گذاشتهاند. در حالی که این رقم برای دوره مشابه در سال گذشته فقط 6500 نفر بوده است. افزایش رقم مهاجران، مشکلات زیادی را برای کشورهای اروپایی بهوجود آورده، تا جایی که چندی پیش کمیسیون اروپا خواستار سهمیهبندی و تقسیم این پناهندگان به تمامی 28 کشور عضو اتحادیه اروپایی شده، که البته با مخالفت برخی از اعضا نیز مواجه شده است.
سیاستهای متفاوت کشورهای اروپایی در برابر نوع برخورد با مهاجران خارجی، یکی از ضعفهای عمده این اتحادیه در اتخاذ یک سیاست مشترک اروپایی در این رابطه است. برخی کشورها که از نیروی تولیدی بسیار بالایی برخوردارند مانند آلمان، یا نیازمند افرادی که کارهای پست را در جامعه عهدهدارند، و یا نیازمند کارگران فنی هستند، با قضیه مهاجرت رفتار بهتری دارند و سعی میکنند از بین مهاجران خارجی، افرادی را انتخاب و نیازمندیهای خود را از آن طریق حل کنند. برخی کشورها مانند فرانسه و انگلیس، اساساً دیدگاه دیگری در این رابطه دارند و با اعمال محدودیتهای زیاد، مایلند بگویند کشورشان جایی امن برای مهاجران خارجی نیست و خارجیان نباید فکر کنند میتوانند سرپناهی برای خود در این کشورها بیابند.
مهاجران همواره بخش مهمی از تاریخ اروپا بهشمار آمدهاند و از دهه 1990 تاکنون، شمار مهاجرانی که به اروپا روی آوردهاند افزایش بسیاری داشته است و مهاجران در واقع بخشی از اصول فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی اتحادیه اروپا محسوب میشوند. اتحادیه اروپایی اساساً با پذیرش مهاجرانی موافق است که چند ویژگی عمده داشته باشند: یا ثروتمندانی باشند که بتوانند با سرمایه خود در آن کشورها سرمایهگذاری کنند و موجب رشد اقتصادی شوند، یا افراد تحصیلکرده سطح بالا و متخصصان شناختهشدهای باشند که بتوانند منافع زیادی در جامعه آنها بهوجود آورند. در واقع، سیاست پذیرش پناهندگان و مهاجران از سوی اتحادیه اروپایی، سیاستی گزینشی است و بیشتر از هر چیزی منافع کشورهای اروپایی را لحاظ میکند و این امر مغایر با کنوانسیون 1951 ژنو در مورد پناهندگان و سازمانهای ذیربط میباشد.
دلیل شکل گیری مهاجرت ها
شکی وجود ندارد که ریشه اصلی این مهاجرتها ریشه در ناامنی های منطقه خاورمیانه داشته و این امر نیز از سیاست های استعماری کشور غربی نشات می گیرد. امروز ترور و ناامنی به پدیده مسلط در منطقه غرب آسیا تبدیل شده و تروریستها و اقدامات تروریستی آنها به ابزار سیاستهای غرب بدل شدهاند. چشمانداز صلح و ثبات این منطقه بیش از هر زمان دیگری تیره شده و خطر تجزیه، بسیاری از کشورهای منطقه را تهدید میکند. اما همه این مصائب، ورای موجودیت گروه تروریستی داعش، ریشه در سیاست تروریست پروری کشورهای غربی، طلایه داران و قهرمانان فعلی مبارزه با داعش دارد، در حالی که استراتژی تروریست پروری و تبلیغ مبارزه قهرمان گونه با تروریست ها از جانب غرب، در چهارچوب سیاست کلی "ویران کردن و دوباره ساختن" خاورمیانه قرار گرفته و این سیاست، به سیاست مسلط غرب در منطقه بدل شده است.
شروع تروریست پروری غرب
گروه تروریستی القاعده با کمکهای مالی، اطلاعاتی و تسلیحاتی کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای به خصوص سه کشور عربستان، پاکستان و ایالات متحده برای مبارزه با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت.جنگ افغانستان به عنوان بستر شکل گیری این گروه و مقدمه برای تروریست پروری، زمینه ها و منافع مشترک بسیار زیادی را برای القاعده و حامیان آن فراهم ساخت. مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و انتقام از جنگ ویتنام از جمله اهداف آمریکا در حمایت از القاعده بود. اما بعد از پایان جنگ افغانستان، رویکردهای هر دو طرف تغییر کرد.
گروه تروریستی القاعده که به وسیله اسامه¬بن¬لادن پایه ریزی شد و با حمایت های دولت های منطقه ای و جهانی از جمله سه کشور فوق تقویت شده بود، بعد از نبرد افغانستان اساس مبارزات تروریستی خود را تلاش برای احیای حکومت اسلامی و مبارزه با حکومت های منطقه ای و قدرت های جهانی قرار داد. درحالی که ظواهری علاقه شدیدی به "دشمن نزدیک" که دولت حسنی مبارک و دولت های منطقه ای معنی می شد، داشت. بن¬لادن معتقد بود تنها راه به چالش کشیدن خاورمیانه حمله به سر ابلیس، یعنی ایالات¬متحده و یا به تعبیر آنها "دشمن دور" است.
لذا این باور تا زمان مرگ اسامه بن لادن ادامه داشت و می توان حمله به برج¬های دوقلو را به عنوان نماد این رویکرد ارزیابی کرد. در این راستا نیز ایالات¬متحده به عنوان مثال موردی این نوشتار شدیدترین نوع مبارزه و برخورد را با این گروه تروریستی به کاربسته بود.
اما با مرگ اسامه بن¬لادن این گروه تروریستی با تبعیت از رویکرد ظواهری مبارزه با دولت های خاور میانه(به خصوص شیعیان) را در دستور کار خود قرار داده و به طبع همین تغییر رویکرد ایالات¬ متحده نیز به صورت غیر محسوسی سیاست خود را در رابطه با این گروه تروریستی تغییر داده و به حمایت از آنها می پردازد.
این تغییر رویه به خصوص در سوریه و زمانی که یک هماهنگی ظاهری بین منافع آنها دیده می شود بسیار ملموس تر شده است. طوری که امروز دوباره ایالات متحده تربیت و حمایت از گروه های تروریستی را در دستور کار قرار داده و این اقدام خود را با شعار مبارزه با داعش توجیه می کند.
اما در کلیت امر دو رویکرد غرب مبنی بر حمایت از گروههای تکفیری علیه کشورهای مستقل، و بر عکس سرکوب آنها در مواقع رویارویی با منافع و هم پیمانان آنها، نقشه ثابت موجودیت این گروهها بوده است.
ظهور داعش، فاز جدید تروریست پروری
ظهور داعش در منطقه یکی از نکات اصلی مبحث تروریست پروری در منطقه است. چراکه در تمام مقطعی که داعش از سوریه و عراق سربرآورد و به دلیل ناتوانی در مقابل سایر رقبا و ارتش سوریه به طرف عراق متمرکز شد، تعلل و حمایت های پشت پرده در رابطه با این گروه نیز ادامه داشت. قدرت های بین المللی از جمله ایالات متحده، به عنوان حامیان این گروه ها در سوریه، در تمام مراحل قدرت گیری داعش و سایر گروه ها به خاطر تضعیف دولت بشار اسد از این گروه ها حمایت می کردند. اما با گسترش دامنه فعالیت های آنها در عراق و علی الظاهر با تهدید منافع هم پیمانان آمریکا در منطقه، سیاست آمریکایی ها و در کلیت امر کشور های گروه غرب، نسبت به آنها نیز تغییر یافت و مبارزه نیم بند با داعش در دستور کار قرار گرفت. مبارزه ای که به باور نویسنده جزئی از پروسه قهرمان پروری از غرب در افکار عمومی منطقه و سرپوش گذاشتن بر سیاست های آنها محسوب میشود.
طوری که رابطه پیچیده غرب با گروه تروریستی القاعده، با گروه داعش نیز در حال تکرار است. چراکه این گروه تروریستی نیز به ابزاری برای تامین منافع کشور های غربی و آمریکا بدل شده است. به بیان دیگر مبارزه با داعش برای کشور های غربی دست آوردهای بسیاری داشته که مهمترین آن معرفی وجهه آنها به خصوص آمریکا به عنوان کشور های ضد تروریسم بوده است.
لذا حملات مهندسی شده که بر علیه داعش صورت می گیرد، نشان از این امر دارد که مرحله سکوت و حمایت ضمنی از داعش به سر آمده و مرحله جدیدی با حمله نظامی نیم بند ایالات متحده به نیروهای داعش در عراق به صورت بی رمق اما هدفمندی در جریان است. اما این تغییر موضع به معنای حذف این گروه و پایان مداخلات کشور های منطقه ای و بین المللی نخواهد بود. کشور های گروه غرب همچنان از این گروه ها در راستای منافع خود استفاده خواهند کرد.
تروریست های القاعده , النصره , داعش و سایر شورشیان مسلح که به نام اسلام مدتهاست دست به انواع خشونت ها و جنایات میزنند در حقیقت گروهی خارج شده و متفرقه هستند که به کمک دولت های غربی از انزوا بیرون آمده اند . این گروهها روح اتحاد میان مسلمانان را ارکان مهم دین مبین اسلام است نشانه رفته اند. لذا نابودی منطقه، اسلام و باور های اسلامی امروزه به دستور العمل مشترک آنها تبدیل شده است. طوری که زمان و منطقه فعالیت آنها به خوبی گویای این امر است.
شکی وجود ندارد که در رابطه با گروههای تروریستی و نسخه امروزین آن داعش برنامه ریزی فوق العاده ای صورت گرفته و امروز خاورمیانه و بسیاری از کشور های مسلمان اسیر سیاست غربی ها شدهاند. اما کشورهای غربی به عنوان عوامل ایجاد گروه تروریستی داعش عواقب کار های خود را خواهند دید. لذا موج مهاجرین به کشور های اروپایی تنها آغاز کار است.